آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ی» شروع میشوند

1 2 3 4 
یاشا
/yāšā/
(ترکی) به معنی زنده باد!، آفرین!.
یاشار
/yāšār/
(ترکی) جاویدان، همیشه زنده.
یاقوت
/yāqut/
(معرب از فارسی یاکند) 1- (در علوم زمین) سنگِ قیمتی از ترکیبات آلومین که به رنگ‌های سرخ، زرد، و کبود وجود دارد و در جواهرسازی به کار می‌رود؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) لب سرخ معشوق؛ 3- (اَعلام) 1) نام یکی از قدیمی‌ترین اقوام ترک که به مغولان شباهت نزدیک دارند: 2) یاقوت: کتاب عربی از ابراهیم نوبختی [قرن 4 هجری]، در کلام شیعه؛ 3) یاقوت حموی (= شهاب‌الدین یاقوت حموی): [575-626 قمری] دایرةالمعارف نویس عرب، از جمله بردگان رومی. مؤلف فرهنگ جغرافیایی مُعجم الاُدَبا؛ 4) یاقوت مستعصمی (= جمال‌الدین یاقوت مستعصمی): [قرن 7 هجری] خوشنویس مسلمان، از غلامان مستعصم عباسی، که نمونه‌های فراوانی از کتابهای خط او، مانند قرآن و گلستان سعدی در دست است.
یانا
/yānā/
1- (اوستایی) نیکی رسان، نکویی بخش؛ 2- (در ترکی) در حال اشتعال؛ 3- (به مجاز) زیبا و درخشان.
یاور
/yāvar/
یاری دهنده، کمک کننده.
یحیی
/yahyā/
(عبری) 1- به معنی «تعمید دهنده»؛ 2- (اَعلام) 1) نام پسر زکریّا از پیامبران بنی اسرائیل؛ 2) یحیی (= شاه یحیی) : شاه بخشی از ایران [حدود 786-795 قمری] از سلسله‌ی آل مظفر، که مدتی بر یزد، اصفهان و فارس حکومت کرد. با اینکه نسبت به امیر تیمور از در اطاعت درآمد، ولی سرانجام به فرمان او کشته شد؛ 3) یحیی: امیر سربداری [753-759 قمری]، که طُغاتیمور، امیر مغول را کشت و خود نیز مدتی بعد به دست برادر زنش کشته شد؛ 4) یحیی برمکی: [120-190قمری] دولتمرد ایرانی، وزیر هارون الرشید که قدرت فراوان به دست آورد، ولی سرانجام مورد غضب خلیفه واقع شد و در زندان درگذشت؛ 5) یحیی ابن حسین: نخستین شاه زیدی یمن [قرن 3 هجری] ملقب به هادی؛ 6) یحیی ابن زید: [قرن 2 هجری] از دلاوران علوی، که پس از کشته شدن پدرش زید ابن علی به خراسان گریخت و در آنجا دعوت به قیام کرد. نصرابن سیار، امیر امور خراسان او را دستگیر کرد و با جمعی از یارانش کشت؛ 7) یحیی ابن عدی: (= ابوزکریا): [280-364 قمری] فیلسوف مسیحی اهل تکریت در عراق، مترجم کتاب النفس ارسطو، به عربی و مؤلف برخی کتابهای فلسفی و کلامی؛ 8) یحیی معاذ رازی: [قرن 3 هجری] عارف و زاهد ایرانی از مردم ری؛ 9) یحیی تعمید دهنده(= یوحنای مُعمَدان): [زنده تا حدود 31 میلادی] رهبر دینی یهود، از خویشاوندان حضرت عیسی (ع)، که ظهور نجات دهنده را به مردم نوید می‌داد و آنان را در رود اردن غسل تعمید می‌داد. حاکم فلسطین به تحریک همسرش او را سربرید؛ 10) یحیای دمشقی (= یوحنای دمشقی): [حدود 675-749 میلادی] مسیحی سوری از آبای کلیسا، مؤلف آثاری در الاهیات، فلسفه و تاریخ؛ 11) یحیی نحوی: [زنده در 640 میلادی] پزشک، فیلسوف و زبان شناسی اهل اسکندریه، مؤلف شرحهایی بر کتابهای بقراط و جالینوس.
یدالله
/yadollāh/
(عربی) 1- دست خدا؛ 2- (به مجاز) قدرت خداوند. (برگرفته از قرآن کریم، آیه‌ی 69 سوره‌ی مائده).
یَزدان
/yazdān/
1- خداوند، ایزد؛ 2- (در ادیان) در مذاهب ثنوی، خدای خیر و نیکی، ایزد مقابلِ اهریمن. [یزدان در اصل جمع یزد (= ایزد) است. در فارسی دری نیز مفرد به شمار آمده و در ترجمه‌ی «الله» به کار رفته است]. + ایزد.
یُسرا
/yosrā/
(عربی) 1- آسان، فراخی، به آسانی، به سهولت؛ 2- (در قدیم) چپ، طرف چپ در مقابلِ یمنی.
یَسنا
/yasnā/
(اوستایی) هم ریشه با یشت، در لغت به معنی پرستش، ستایش، نماز، جشن و در اصطلاح نام یکی از بخش‌های پنجگانه‌ی اوستا و مهمترین آنهاست.
1 2 3 4