آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر که با حرف «ص» شروع میشوند

1 2 3 
صَمصام
/samsām/
(عربی) (در قدیم) شمشیر تیز و محکم.
صَمیم
/samim/
(عربی) 1- (در قدیم) صمیمی؛ 2- اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی؛ 3- (در نجوم) ویژگی ستاره‌ای که فاصله‌اش تا خورشید شانزده دقیقه یا کمتر باشد.
صَنعان
/san’ān/
(عربی) 1- صَنعان به تخفیف یاء (ی) منسوب به صنعا (نام شهری در یمن) است، صنعانی، از مردم صنیعا؛ 2- (اَعلام) نام شیخی عارف در ادبیات ایران معروف به شیخ صنعان. [قرن 6 هجری].
صُهَیب
/sohaib/
(عربی) (مصغر اَصْهَب)، 1- سرخ و سفید به هم آمیخته؛ 2- آن که موهای سرخ و سفید به هم آمیخته دارد؛ 3- آن‌که یا آنچه سفیدی آن آمیخته با سرخی (گندمگونی) باشد؛ 4- کنیه‌ی شیر درنده؛ 5- (اَعلام) صُهَیب: [قرن اول هجری] از صحابه‌ی پیامبر اسلام(ص)، که در کودکی به دست رومیان اسیر و بعدها آزاد شده بود. در زمان ظهور اسلام در مکه تجارت می کرد، مسلمان شد و در مدینه به پیامبر اسلام(ص) پیوست و در جنگهای مسلمانان شرکت داشت.
صوفی
/sufi/
(عربی) 1- (در تصوف) پیرو یکی از فرقه‌های تصوف، درویش؛ 2- (اَعلام) عبدالرحمان صوفی: [291-376 قمری] اخترشناس ایرانی از مردم ری، مؤلف کتاب صُورالکواکب و رساله‌ی اسطرلاب (هر دو ترجمه)، به عربی.
صولت
/so(w)lat/
(عربی) 1- فرّ و شکوه معمولاً ناشی از برتری کسی یا چیزی بر دیگران، هیبت؛ 2- (در قدیم) شدت، سختی، حمله.
صیام
/siyām/
(عربی) 1- (در قدیم) روزه گرفتن، روزه؛ 2- (در عرفان) صوم، امساک از خوردن و آشامیدن بر اساس احکام شرع.
1 2 3