آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ن» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
نازنین‌زهرا
/n.-zahrā/
(فارسی ـ عربی)، 1- زهرای دوست داشتنی؛ 2- زهرای عزیز و گرامی؛ 3- زهرای زیبا و گرانمایه. + نازنین و زهرا.
نازنین‌زینب
/n.-zeynab/
(فارسی ـ عربی)، 1- زینبِ دوست داشتنی؛ 2- زینبِ عزیز و گرامی؛ 3- زینبِ زیبا و گرانمایه. + نازنین و زینب.
نازنین‌فاطمه
/n.-fāteme/
(فارسی ـ عربی)، 1- فاطمه‌ی دوست داشتنی؛ 2- فاطمه‌ی عزیز و گرامی؛ 3- فاطمه زیبا و گرانمایه. + نازنین و فاطمه.
نازی
/nāzi/
(ناز + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به ناز؛ 2- (در گفتگو) نازدار؛ 3- آن که بسیار ناز کند، پر ناز؛ 4- (به مجاز) زیبا.
نازیتا
/nāzitā/
(نازی + تا = نظیر، مانند، لنگه)، 1- نظیر و مانند نازی، لنگه‌ی نازی؛ 2- (به مجاز) زیبا.
نازیلا
/nāzilā/
(فارسی ـ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز.
نازیک
/nāzik/
(در ترکی) نازک، باریک، ظریف، لطیف.
ناصح
/nāseh/
(عربی) 1- نصیحت کننده، پند دهنده؛ 2- (در قدیم) دلسوز، خیرخواه.
ناصر
/nāser/
(عربی) 1- (در قدیم) نصرت دهنده، یاری کننده؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرخسرو: [394-481 قمری] حکیم، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، متولد قبادیان بلخ. پیشوای اسماعیلیان خراسان، مؤلف سفرنامه، که گزارش سفر هفت ساله‌ی او به سرزمینهای اسلامی است، جامعُ‌الحکمتین، خوانُ‌الاخوان، گشایش و رهایش، زادُالمسافرین، وجه دین. 2) ناصر: لقب ابوالعباس احمد، خلیفه‌ی عباسی [575-622 قمری]، معاصر با محمّد خوارزمشاه و چنگیزخان مغول.
ناصرالدین
/nāseroddin/
(عربی) 1- یاری کننده‌ دین؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرالدین شاه: شاه ایران [1264-1313 قمری] از سلسله‌ی قاجار، که در 17 سالگی شاه شد. وزیرش امیرکبیر را پس از سه سال عزل کرد و کشت. استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. سه بار به اروپا سفر کرد. به دست میرزا رضا کرمانی کشته شد. در زمان او نخستین مؤسسه‌های آموزش عالی جدید تأسیس شد، تلگراف، تلفن و برق به ایران راه یافت. چاپ و نشر روزنامه و کتاب رواج یافت؛ 2) ناصرالدین لقب محمودابن ملکشاه سلجوقی: [485-487 قمری]، ن محمود 3- ، 5) ؛ 3) ناصرالدین ابوالمعالی محمّد مشهور به ملک کامل: شاه ایوبی مصر [615-635 قمری] که حمله‌ی صلیبیان را دفع کرد.
1 2 3 4 5  ...