آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ل» شروع میشوند

1 2 3 4 
لی‌لی
/lili/
(مترادف لالا) لفظی که در جشن‌ها (عروسی‌ها) برای ابراز شادی و انبساط خاطر به صورت مکرر ادا کنند.
لیا
/liyā/
(عبری) 1- (= لیئه)، خسته؛ 2- (اَعلام) دختر بزرگ «لابان» که یعقوبِ پیامبر وی را به همسری قبول کرد.
لَیان
/layān/
1- (در قدیم) درخشان، تابان؛ 2- فروغ آینه و تیغ؛ 3- فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند. [لَیان با واژه‌ی لیان/liyān / هم نویسه است. لیان: شهر قدیمی ایلامی، که آثاری از آن در تپه‌ای در 11 کیلومتری جنوب بوشهر به دست آمده به زبان ایلامی است.]
لَیانا
/layānā/
(لیان + ا (پسوند نسبت))، منسوب به لیان، ب لَیان.1- ، 2- و 3-
لَیث
/lais/
(عربی) 1- سخت، شدید؛ 2- شیر، اسد؛ 3- (به مجاز) دلیر و شجاع؛ 4- (اَعلام) 1) لَیث ابن بختری مرادی [قرن 2 هجری] از یاران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که کنیه او ابوبصیر بوده است؛ 2) چهارمین امیر [296-298 قمری] سلسله‌ی صفاریان. فارس را تصرف کرد ولی از سپاهیان خلیفه شکست خورد و اسیر شد و او را در بغداد کشتند.
لیدیا
/lidiyā/
(فرانسوی) (= لیدی، لیدیه، لودیه) دولت پیشین در غرب آسیای صغیر، که به وسیله ی مهاجران یونانی پدید آمده بود، در سده ی 7-6 پیش از میلاد رونق داشت و پایتختش سارد(ساردیس) بود. این دولت به وسیله ی کورش منقرض شد و جزء ایالتی از ایالت های ایران باستان درآمد.
لیلا
/leylā/
(عربی) (مؤنث الیل) 1- درازترین و تارترین شب [صفتی برای زنان به لحاظ گیسوان آنها]؛ 2- سرخوشی از می؛ 3- (اَعلام) دختر حطیم از زنان پیامبر اسلام.
لیلوفر
/lilufar/
(= نیلوفر)، ( نیلوفر.
لیلی
/leylā/
(عربی) (= لیلا)، ، لیلا. 1- و 2-
لیلی‌
/leyli/
(عربی ـ فارسی) 1- منسوب به لیل، به معنی شبانه، شبانگاه، شبانگاهی؛ 2- (اَعلام) شخصیت داستانی در ادبیات کشورهای اسلامی دختر مهدی ابن سعد (مهدی ابن ربیعه)، معشوق قیس ابن مُلَوَّح عامری ملقب به مجنون.
1 2 3 4