آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «س» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
ساقی
/sāqi/
(عربی) 1- آن که شراب در پیاله می‌ریزد و به دیگری می‌دهد؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) معشوق؛ 3- (در قدیم) در ادبیات عرفانی نمادِ «خداوند» یا پیر است.
سالار
/sālār/
1- سردار سپاه، فرمانده لشکر؛ 2- (در قدیم) حاکم، والی، شاه، رهبر، قائد؛ 3- (در گفتگو) دارای صفات ممتاز و برجسته در نوع خود.
سالم
/sālem/
(عربی) 1- فاقد بیماری جسمی یا روحی؛ 2- بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی؛ 3- (به مجاز) منزه و به دور از مفاسد اخلاقی؛ 4- (در حالت قیدی) در حال سلامت و تن‌درستی یا در حال بدون عیب و خرابی بودن.
سالومه
/sālume/
(عبری) (اَعلام) زوجه‌ی زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی.
سالینا
/sālinā/
[سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، منسوب به سال، سالانه(؟).
سام
/sām/
(در اوستایی) 1- به معنی سیاه؛ 2- نام خانواده‌ای ایرانی؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) ایرانی نواده‌ی گرشاسب جهان پهلوان پدر زال و جد رستم جهان پهلوان؛ 4- (در عبری) سام به معنی «اسم» و آن نام فرزند ارشد نوح نبی(ع) می‌باشد، که قوم سامی به او منسوب است.
سامان
/sāmān/
1- سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ 2- ‌ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارایی، قوت، توانایی؛ 3- (در قدیم) صبر، آرام و قرار؛ 4- (اَعلام) 1) جدِ خاندان سامانی که او را «سامان خدات» می‌گفتند؛ 2) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.
سامِر
/sāmer/
افسانه گوینده، افسانه گویندگان.
سامه
/sāme/
1- (در قدیم) عهد، پیمان؛ 2- جای امن و امان، پناه، مأمن.
سامی
/sāmi/
1- عالی، بلند مرتبه، بلند؛ 2- (اَعلام) 1) منسوب به سام پسر نوح نبی(ع)؛ 2) نژاد بزرگی از مردم سفید پوست شامل عرب‌ها، آشوریان، یهودیان، اکدی‌های قدیم، کنعانیان، آرامی‌ها و بخشی از مردم اتیوپی؛ 3) گروهی از زبانهای خویشاوند، از جمله شامل زبانهای عربی، عبری و آشوری.
1 2 3 4 5  ...